یادمولا
شب قدر
شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها . . .
ای خدا ای فاتح هر مشکلم
وی همه آرامش جان و دلم
بشنو از دل راز یک بی آبرو
ده مجال گفتگویم ، گفتگو
در شب احیا به تو رو کرده ام
خویش را با توبه همسو کرده ام . . .
آمدهام ای خوبترین!
ای بهترین!
ای مهربانترین!
تا در میهمانی بندگانت مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی.
الهی العفو ، العفو ، العفو…
خدایا
با این دغدغه های ذهن افسرده و ویران چه کنم ؟
با این همه رنج و آرزو و درد حرمان، چه کنم ؟
در کنج اتاق و خلوت و خاموشی
افسرده و وامانده و گریان چه کنم ؟
از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازآرد . . .
در لیالى قدر قرآن به دل کن ، نه فقط قرآن به سر
که اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است . . .
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی
رسول خدا (ص)
هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد . . .
امشب این دل یاد مولا می کند
لیلة القـدر است و احیا می کند
بشنو ای گـوش دلها بی صدا
نغمه ی فـزت و رب الکعبه را . . .
باز کن فالی و آیات غزل را بنگر
آنکه استاد عَزل گفت همان می آید
اینهمه آیه تجلی شده دریک شب قدر
آسمان راه نجات است از آن می آید
اطلسی دلنگران از شب پاییزه مباش
سبزه و رویش گل بعد خزان می آید . . .
یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی
رسوائی من به رحمتت پوشیدی
امید من است و بخشش روز جزا
جز درگه تو نیست مرا امیدی . . .
شب قدر است و قدر آن بدانیم / نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت / همیشه بهر خود شیطان برانیم . . .
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
بر روح تمام شیعیان تیغ زدند
بر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.