کودکی باز سراغ پدرش می گیرد........................
كودكي باز سراغ پدرش مي گيرد / لحظه اي ساكت و با داد و فغان، بابا كو؟
شب جمعه سر قبر پدر گمنامش / اشك هايش همه چون سيل روان، بابا كو؟
مادرش ياد شلمچه و دوكوهه است هنوز / چه جوابي به سوال همگان، بابا كو؟
گاهگاهي دم در چشم به راه باباست / و سوالي كند از رهگذران ؛ بابا كو؟
دوستان پدرش شاد، سرافراز، رها / «همه شادند ولي مادرجان، بابا كو؟»
نيست جز عكس و لباس و چفيه از بابا / با كه گويد غم اين داغ نهان؟ بابا كو؟
مادرش شاد و جوان بود ولي ديگر نيست / قد مادر شده مه واره كمان ، بابا كو؟
وصيت نامه بابا همه شب مي گريد / و بگويد پدرت بود جوان، بابا كو؟
چه جوابي به سوالات در و همسايه؟ / «پدرت خانه بوَد دختر جان؟ بابا كو؟»
مدرسه ، اردو ، امضاي رضايت نامه / «اين كه امضاي پدر نيست جوان! بابا كو؟»
چه كسي گفته كه جاي شهدا خالي نيست / تو جهان داري و ما نصف جهان، بابا كو؟
حركت، خنده و خمپاره. دگر بابا نيست / پرسد از عكس پدر گريه كنان بابا كو؟
شاعر پیمان طالبی