امیرسحر خیز مدینه

دعای عظم البلا

دعا

دعای عظم البلا

....

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ازدواج علامه بروجردی

02 مرداد 1394 توسط گمنام


*گوش دادن به حرف پدر در ازدواج و راز رسیدن به مرجعیت


مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) درباره ماجرای ازدواج خود این گونه می‌گوید: در اصفهان تحصیل می‌کردم، اساتید آن روز اصفهان کم ‌نظیر بودند،‌ مانند آیت‌الله کلباسی،‌ مرحوم آقا سیدباقر درچه‌ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی.

من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم، همواره مایه‌های علمی من بالا می‌رفت که نامه‌ای از پدر دریافت کردم-پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می‌کرد-،‌ در نامه آمده بود:‌ حسین عزیزم ‌به بروجرد بیا، ‌من وسایل عروسی تو را فراهم کرده‌ام.

نامه‌ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت: فکر نمی‌کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده‌است: «و بِالوالدین احساناً».

بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:‌ حالا می‌خواهی بروی برو! آیت‌الله بروجردی بعدها ‌گفتند: بروجردی شدن (یعنی به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله‌های بلند علمی) مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت!

 نظر دهید »

ازدواج علماء

02 مرداد 1394 توسط گمنام

*خواستگاری و ازدواج دختر علّامه مجلسی(ره)

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، علامه مجلسی به اندرون رفت و آمنه‏ بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده‌‏ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال درسی است، ولی قبولی او بسته به اجازه توست.

آمنه‏ بیگم در پاسخ پدر گفت: پدر! فقر و تنگدستی عیب مردان نیست!

عقد آن دو، ساعتی بعد بسته شد و عروس را آراسته و مهیا کردند و به حجله عروسی بردند.

داماد در حجله، عروس و رخسار زیبای او را دید و متوجه شد که عروس گذشته از شهرت علم و فضل، رخساری زیبا هم دارد و پی برد که واقعا علّامه، استاد بزرگوارش چه مهربانی در باره او داشته است و دختر نیز چه عنصر تربیت‏ یافته با کمالی است که با این زیبایی و آن علم و فضل و اصالت خانوادگی حاضر شده با شاگرد پدرش که طلبه‌ای مستمند است ازدواج کند.

پس به گوشه‏‌ای رفت و بر این نعمت الهی سجده شکر کرد و سرگرم مطالعه شد که اتفاقاً با مسأله علمی بسیار مشکلی مواجه شد که می‏بایست با دقت در آن می‏اندیشید تا آن را حل کند و برای مباحثه فردا با همتای خود یا تدریس آماده سازد، مطالعه آن صفحه مدتی طول کشید و عروس که ناظر کار وی بود، با فراست ذاتی پی برد که مسأله چیست و در چه کتابی است.

داماد تا پاسی از شب مشغول مطالعه بود و فردا صبح برای مباحثه یا تدریس از خانه بیرون رفت، پس از رفتن داماد، عروس برخاست و کتاب را یافت. قلم به دست گرفت و مسأله را حل کرد و پاسخ داد و میان کتاب گذاشت تا داماد پس از بازگشت آن را ببیند.

شب دوم چون داماد کتاب را گشود و سرگرم مطالعه شد، چشمش به نوشته عروس افتاد که با خط خود آن مسأله مشکل علمی از کتاب قواعد علامه حلی را حل کرده و برای اطلاع او پاسخ را در جای خود نهاده است تا او رنج مطالعه و تفکر را بر خود نسازد.

پس از مطالعه و پاسخ دریافت که آن مطلب مشکل با سرانگشت همسرش حل شده است، بی‏درنگ پیشانی بر خاک نهاد و خداوند متعال را شکر کرد که چنین همسر دانشمندی به وی ارزانی داشته است، به همین جهت آن شب نیز تا بامداد مشغول مطالعه و عبادت و شکرگزاری بود.

وقتی استاد داماد و پدر عروس، از ماجرا آگاه شد، داماد را خواست و به وی گفت: اگر این دختر با تو هم‌‏افق نیست، صریحاً بگو تا دیگری را برایت عقد کنم.

ولی داماد گفت: نه، علّت نه این است که دختر دانشمند شما مورد علاقه من نیست، بلکه فقط به ملاحظه این است که می‏خواهم شکر خدا را به مقداری که می‏توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است و من می‏دانم که هر چه کوشش کنم نمی‏توانم چنانکه باید شکر نعمت خدا را ادا کنم.

چون علامه مجلسی این سخن را از داماد با کمال و شاگرد فرزانه دانشمند خود شنید، فرمود: آری، اعتراف به نداشتن قدرت برای شکرگزاری، خود دلیل به نهایت شکر بندگان است.

 نظر دهید »

خاطره شهید صیاد شیرازی

02 مرداد 1394 توسط گمنام

دعای فرج

هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند.

ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند.
هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند.

علی به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- متوسل شد و دعای فرج خواند.
خودش می گفت:” همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم".

ـــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید علی صیاد شیرازی /عاشق ترین صیاد،ص53-54

 نظر دهید »

خاطره شهدا...

02 مرداد 1394 توسط گمنام

 

 خاطرات جالب و شنیدنی از شهدا

قربانی برای عروس خانم

مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند.
این رسوم را کومله نیز اجرا می کرد، با این تفاوت که قربانی ها در آنجا جوانان اسیر ایرانی بودند.
یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سر کردگان کومله بردند.

پس از مراسم، آن عفریته گفت:" باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم“. دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند.

شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

حکایت فرزندان فاطمه1،ص34

 نظر دهید »

یادمولا

19 تیر 1394 توسط گمنام

والپیپر های ولادت و شهادت حضرت علی ( علیهم السلام )<br />
 ” width=

شب قدر

شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها . . .

ای خدا ای فاتح هر مشکلم

وی همه آرامش جان و دلم

بشنو از دل راز یک بی آبرو

ده مجال گفتگویم ، گفتگو

در شب احیا به تو رو کرده ‏ام

خویش را با توبه همسو کرده ‏ام . . .

آمده‌ام ای خوب‌ترین!

ای بهترین!

ای مهربان‌ترین!

تا در میهمانی بندگانت مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی.

الهی العفو ، العفو ، العفو…

خدایا

 با این دغدغه های ذهن افسرده و ویران چه کنم ؟

 با این همه رنج و آرزو و درد حرمان، چه کنم ؟

 در کنج اتاق و خلوت و خاموشی

 افسرده و وامانده و گریان چه کنم ؟

از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد

امشب چشمانم را با آب توبه می شویم

و کلام قرآن در دهانم می ریزم

تا خواب چشمانم را نیازآرد  . . .

در لیالى قدر قرآن به دل کن ، نه فقط قرآن به سر

که اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است  . . .

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم

سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

رسول خدا (ص)

هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد . . .

امشب این دل یاد مولا می کند

لیلة القـدر است و احیا می کند

بشنو ای گـوش دلها بی صدا

نغمه ی فـزت و رب الکعبه را . . .

باز کن فالی و آیات غزل را بنگر

 آنکه استاد عَزل گفت همان می آید

 اینهمه آیه تجلی شده دریک شب قدر

 آسمان راه نجات است از آن می آید

 اطلسی دلنگران از شب پاییزه مباش

 سبزه و رویش گل بعد خزان می آید . . .

یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی

رسوائی من به رحمتت پوشیدی

امید من است و بخشش روز جزا

جز درگه تو نیست مرا امیدی . . .

شب قدر است و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم

 برای پاکی نفس و سعادت / همیشه بهر خود شیطان برانیم . . .

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)

یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)

وقتی که شکافت فرق او در محراب

گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

بر روح تمام شیعیان تیغ زدند

بر مردترین مرد جهان تیغ زدند

خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد

انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 31

امیرسحر خیز مدینه

این وبلاگ کاری از عاشقان حضرت ولیعصر(عج)ازحلقه صالحین شهداگمنام مسجدامام حسن مجتبی( علیه السلام)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حریم ریحانه
  • دوامی برای زیبایی
  • عاشق به غیرنگاه نمی کند
  • تحریم
  • گناهان
  • شکایت از نفس
  • ضداسلام
  • وقت گریه
  • ملکه....زن
  • حواست باشه!!!!!!!!!!!
  • نامه پیرزنی به خدا
  • نامه به خدا
  • زیارت نامه امام حسن مجتبی علیه السلام
  • کودکی باز سراغ پدرش میگیرد....................................
  • کودکی باز سراغ پدرش میگیرد....................................
  • آقابطلب مارا......
  • اربعین درراه است .............
  • فقط خدا......
  • اسلام علیک یا غریب الغربا
  • انتظارمادر...........................
  • خدا گریه نکن
  • یامحمد صل الله علیه واله
  • نامه ی دختری به پیامبر مهربانی ها......
  • مهدی جان.....
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یازهرا.....
  • یازهرا.....
  • نوروز فاطمی..................
  • فتوکلت علی الله
  • میانبر
  • خدا جون.......
  • ......سلامتی همه مامانا...
  • سلامتی همه مامانا.......
  • مادر
  • توهمه سنین فقط مادر
  • اقیانوس محبت
  • شکافنده علم
  • اسلام علیک یاامام هادی
  • اعمال شب آرزوها
  • یاجوادالائمه ادرکنی
  • یاامام جواد
  • دردانه امام رضا
  • سه روزآسمانی
  • سه روز برای خدا بودن

ساعت

ساعت فلش مذهبی

ذکر شمار

ذکر روزهای هفته

وصیتنامه

وصیت شهدا

خاکیان افلاکی

مهدویت امام زمان (عج)

شوخی درجبهه

مهدویت امام زمان (عج)

ثانیه شمارظهور

ابزار مذهبی وبلاگ

...////....


ابزار رایگان وبلاگ


اهنگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس