امیرسحر خیز مدینه

دعای عظم البلا

دعا

دعای عظم البلا

....

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عدسی برا گریه....

23 مهر 1394 توسط گمنام

----

 نظر دهید »

دلم خیلی کربلا میخواد..

20 مهر 1394 توسط گمنام

ای کربلا….کربلا….کربلا…..

 

نمیدونم چی باید بگم کربلا….

نمیخوایییی بزاری بیام؟

من؟منی که اینقدر از فراغت دارم غصه میخورم…

منی که سرتا پام گناه ولی امید به اقاش داره…

همه بهش میگن تو که گناهکاری…تو کجا و کربلا کجا….

همه بهش میگن کربلا جای ادم حسابیاست نه تو….

هر روز که دارم نماز میخونم چشام میوفته به کربلا…….

وقتی اذان ظهر میشه میبینیمش اشک امون نمیده….

وقتی میخوام اب بخورم از گلو پایین نمیره…..

انگار به من میگه خجالت بکش…



کربلا………

میدونی از همه جا رونده شدم….دیگه اعتباری ندارم….

دلم میخواد واسه یه بارم که شده بیام کربلا…..

میخوام بیام و و مریض حسین بشم….گدای حرمش بشم….واس دل سیاهم روضه زینب بخونم….

کربلا وقتی اسمت میاد چنان سوزی جیگرم میگیره که من و  به حد فریاد میبره….

همه به فریادم اعتراض میکنن….

مگه میشه ادم کربلا نره و اروم بشینه……..

کربلا…خوشبحالت که تو تا حرم تو دلت داری….

اما دل من….اه……..



کربلا من و تو خیلی فرق داریم…

دل تو خیلی اروم….خیلی پاکه….خیلی شاد….

اما دل من ….

امان از این همه گناه………کربلااااااااا میشه به دلت بگی دل مارو هوایی کنه؟

میشه ؟

مگه میشه عاشق معشوقشو نبینه؟شایدم من عاشق نیستم….

همه رفتن کربلا…………

امام حسین….اقا….مهربونم….نمیخوایی منو ببینی؟نمیخوایی بزاری تو حرمت پا بزارم؟

بیا همه رو درهم بخر….

اقا….اقا بگو وقتی ادم میاد حرم چجوری میشه؟

چجوریه که هر کی میاد حرم مرض میشه؟نمیشه منم مریض شما بشم؟نمیشه شما پرستار من باشی؟

اقا نمیشه دست رو  سرم بکشی؟

اقای مهربان….میشه یه روز بگی گدایی من بیا خونم که امروز میخوام درمانت کنم؟

میشه؟

میشه من هی منت بکشم و شما ناز کنی؟اقا….

حسین من……..

امشب دل این گدا بدجور گرفته….

اونقدری که میخواد تا صبح ناله کنه و گریه کنه….شاید اربابش دید و دلش سوخت……..

انتظار سخته بخدا اقا……….

بزارید به منم بگن کربلایی….بزارید به نامتون پز بدم بگم من کربلایی حسین شدم….

همش دارم تصور میکنم پیاده دارم میام حرم و هر ثانیه دارم بیشتر نزدیک به قرار میرسم…..

اون لحظه من چه حسی دارم؟

خنده یا گریه؟شایدم غش کنم….

اقا میشه از شوق حرم بی هوش بشم؟

میشه بوی یاس بیاد؟شایدم بوی سیب….

اه………

وقتی رسیدم حرم ….برام سنگیه خودم و ببینم در مقابل حرم شما…..فکررکنم از عظمتت تمام بدنم تکه تکه بشن ….


اقا میشه ادم تو اون زمانیکه کربلاست نیازی به خواب نداشته باشه؟

هی بگه زیر لب حسین…حسین…حسین….

بشینه یه گوشه صحن و زار بزنه؟

میشه اونجا زیارت عاشورا خوند؟

نه….من توان ندارم بخونم….

حتی نمیتونم دعای فرج بخونم….

با چه رویی؟…

اه حسین………….عاقبت بخیری یعنی دیدن حرم تو…………

عشق یعنی زیارت تو….

اقا به بدون شما نفس کشیدن حرام….

 حسین من…..ارباب من…..شوق دیدار شما امید روزانمه….

تروخدا این امید و ازم نگیر….

دریاب….




اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود….

 1 نظر

گفتگوخدا با بنده...

19 مهر 1394 توسط گمنام

بنده از خدا پرسید :

چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد ؟

خدا پاسخ داد : كودكی شان

  این كه از كودكی شان زود خسته می شوند و عجله دارند تا بزرگ شوند، بعد دوباره پس از مدتی آرزو می كنند كه ای كاش كودك بودند .

این كه سلامت خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد از مدتی دوباره پول هایشان را می دهند تا  سلامت خود را به دست آورند .

این كه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می كنند. بنا براین نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده.

این كه به گونه ای زندگی می كنند كه گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند كه گویی هرگز زنده نبوده اند .

پس از خداوند پرسید : در مقام پروردگار می خواهی بنده هایت كدام درس های زندگی را بیاموزند ؟

خدا وندگفت :

 بیاموزند كه نمی توانند كسی را وادار كنند كه عاشقشان باشد، تنها كاری كه می توانند بكنند این است كه  خودشان او را دوست بدارند .

بیاموزند كه فقط چند ثانیه طول می كشد تا زخم هایی عمیق در قلب كسانی كه دوستشان داریم ایجاد كنیم، اما سال ها طول می كشد تا این زخم ها را التیام بخشیم .

بیاموزند ثروتمند كسی نیست كه بیشترین ها را دارد بلكه كسی است كه به كمترین ها نیازمند است .

بیاموزند كه دو نفر می توانند با هم به یك نقطه نگاه كنند اما به همان یك نقطه دو دید مختلف داشته باشند .

بیاموزند كافی نیست كه فقط دیگران را ببخشند بلكه باید بتوانند خود را نیز ببخشند .

پس بنده بار دیگر از خداوند پرسید :

آیا چیز دیگری هست كه دوست دارید بنده هایتان بدانند ؟

و خداوند فرمود :

    فقط این كه بدانند كه من هستم … همیشه و همه جا 

 نظر دهید »

عرفه

31 شهریور 1394 توسط گمنام

 نظر دهید »

خاطرات فرمانده

13 مرداد 1394 توسط گمنام

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 31

امیرسحر خیز مدینه

این وبلاگ کاری از عاشقان حضرت ولیعصر(عج)ازحلقه صالحین شهداگمنام مسجدامام حسن مجتبی( علیه السلام)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حریم ریحانه
  • دوامی برای زیبایی
  • عاشق به غیرنگاه نمی کند
  • تحریم
  • گناهان
  • شکایت از نفس
  • ضداسلام
  • وقت گریه
  • ملکه....زن
  • حواست باشه!!!!!!!!!!!
  • نامه پیرزنی به خدا
  • نامه به خدا
  • زیارت نامه امام حسن مجتبی علیه السلام
  • کودکی باز سراغ پدرش میگیرد....................................
  • کودکی باز سراغ پدرش میگیرد....................................
  • آقابطلب مارا......
  • اربعین درراه است .............
  • فقط خدا......
  • اسلام علیک یا غریب الغربا
  • انتظارمادر...........................
  • خدا گریه نکن
  • یامحمد صل الله علیه واله
  • نامه ی دختری به پیامبر مهربانی ها......
  • مهدی جان.....
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یافاطمه
  • یازهرا.....
  • یازهرا.....
  • نوروز فاطمی..................
  • فتوکلت علی الله
  • میانبر
  • خدا جون.......
  • ......سلامتی همه مامانا...
  • سلامتی همه مامانا.......
  • مادر
  • توهمه سنین فقط مادر
  • اقیانوس محبت
  • شکافنده علم
  • اسلام علیک یاامام هادی
  • اعمال شب آرزوها
  • یاجوادالائمه ادرکنی
  • یاامام جواد
  • دردانه امام رضا
  • سه روزآسمانی
  • سه روز برای خدا بودن

ساعت

ساعت فلش مذهبی

ذکر شمار

ذکر روزهای هفته

وصیتنامه

وصیت شهدا

خاکیان افلاکی

مهدویت امام زمان (عج)

شوخی درجبهه

مهدویت امام زمان (عج)

ثانیه شمارظهور

ابزار مذهبی وبلاگ

...////....


ابزار رایگان وبلاگ


اهنگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس